۱۳۹۲ فروردین ۳, شنبه

اینقدر لینک مزخرف بده تا انگیزه کافی پیدا کنن؛ آفرین

آخرش یکی فهمید که از این نامحدود بودن انرژی و تعداد پست لینک یک سوء استفاده بکنه.
 داستان چند روزه که هی تکرار میشه نهایت واکنش بستن یک شناسه است که فرداش طرف با یکی دیگه وارد میشه
وقتش نیست که اساسی این مشکل حل بشه ؟







۱۳۹۱ اسفند ۲۰, یکشنبه

عکس های جدید محمود از مراسم ختم چاوز


بار دیگر تصاویری از احمدی‌نژاد و رفتار خارج از عرف دیپلماتیک  در مراسم تشییع پیکر هوگو چاوز رئیس‌جمهور سابق ونزوئلا









منبع :
سایت رسمی ریاست جمهوری 

۱۳۹۱ اسفند ۱۴, دوشنبه

تفاوت ترجمه در گوگل


گوگل جمله : 

"خدا ایران را پیروز نکرد" به :God did not conquer Iran

و جمله:
"خدا اسراییل را پیروز نکرد" به : God gave Israel victory 
ترجمه میکند !





۱۳۹۱ اسفند ۱۳, یکشنبه

۱۳۹۱ اسفند ۷, دوشنبه

محلل





داستانی است به نام :
محلّل جا خوش کرده.

می ‌گویند یکی از بزرگان نجف عیال را سه طلاقه کرده بود، دیگر امکان رجوع نداشت، باید محلّلی پیدا می ‌کرد تا خاتون را به عقد خویش درآورد و پس از همبستری، او را طلاق دهد، کاری بس دشوار و پر مخاطره بود، باید کسی می‌یافت که نه خاتون  به او دل بندد و نه او به خاتون!
شیخ سردرگریبان به دنبال چاره بود، خاتون جوان و زیبا و گل اندام بود، نکند محلّل جا خوش کند و خاتون را رها نسازد، یا خاتون محلّل را بر شیخ ترجیح دهد! 
دراین اندیشه بود که صدای انکر الاصوات آب‌حوضی در کوچه پیچید، صدا را به سرش انداخته بود که : ” آب حوض می کشیم “  خودش از صدایش نتراشیده تر و نخراشیده تر بود، کچل و لوچ و پیس، با قدی کوتاه و چشمانی تنگ و دهانی دریده، دون مایه و بی‌فرهنگ، با پایی لنگ، ازمال دنیا سطلی داشت و یک لولهنگ، آب حوض می کشید ،  نگاه به او کفاره داشت و دیدنش درخواب صدقه شیخ چون ارشمیدس فریاد کرد که یافتم، یافتم و سربرهنه به کوچه پرید، دیگر آب‌حوضی نمی‌دید، او واسطه وصال بود، در او جمال یار می‌دید، او را به اندرون دعوت کرد و راز خویش با او در میان گذاشت، گفت :” همیشه یک درهم می ستاندی و اینک صد دینار، اما حواست باشد  که زود کارت را بکنی و بروی!” آب‌حوضی انگار در عرش پرواز می کرد، خانه شیخ را که از قصرهای بهشت می‌دید که درغرفه های آن حوریان منتظرند، او که عمری‌ عزب بود و معذب و دست درآغوش خویش‌ داشت، با خود گفت :” صد دینار هم ندهی در خدمتم! “اما به شیخ گفت:” شما بر من ولایت دارید، امر امر شماست” القصه، برای اولین بار بود که دلی از عزا در‌آورد و کامروا با صد سکه دینار طلا از خانه شیخ بیرون آمد، سبکبال شده بود، انگار بر بال ملائک قدم می گذاشت، بر عمر رفته افسوس می خورد و می گفت: ”عجب کسب پر منفعتی!” فردا صبح شیخ  با صدای آب‌حوضی بیدار شد، از همیشه سحر خیزتر شده بود و صدایش رساتر، اما چیز دیگری می گفت، او داد می زد: ” من یطلب محلّل؟ ” ” چه کسی محلّل می خواهد؟”  شیخ بیرون آمد و گفت: ” این چه بی‌آبرویی است که راه انداخته‌ای؟ ”آب‌حوضی – ببخشید محلّل – پاسخ داد:” راستش  دیدم کارش راحتتر و درآمدش بیشتراست، شغلم را عوض کردم! “

این حکایت روزگار ماست، علماء همه جورش را با این ملت تجربه کرده بودند، 24 سال کابینه در اختیار روحانیت بود، جابجایی سید و شیخ و سید هم جواب نمی داد، سه روحانی این عروس را در کابین خویش داشتند و اینک محلّلی لازم بود با شرایط کذا و کذا! باید آنقدر زشت باشد و زشتی کند که ملت نه تنها دل بر او نبندد که از ترس او به دامان داماد قبل پناه برد، قدرش را بداند و او را بر روی سر بنشاند، و از سویی کسی باشد که اگر خواست جا خوش کند، زورمان به او برسد و دمش را بگیریم و بیرون بیاندازیمش!
اما امروز محلّل جا خوش کرده است و با بزک و دوزک، با دروغ و فریب و با خرج کردن از کیسه شیخ می خواهد در دل خاتون جا بازکند، تازه همکاران سابق را هم دعوت کرده است که بیایید، این شغل راحتتر‌ و پرمنفعت تراست و برای دور بعد هم محلّل‌ها صف کشیده اند.

[این نوشته به آقای مهدی خزعلی منصوب است]





۱۳۹۱ بهمن ۶, جمعه

مرز بین انسان و حیوان


اشتباه رایج اینه که فکر میکنن مرز بین انسان و حیوان کاملا جدا است.
اما این طور نیست این فاصله با تعداد زیادی انسان و حیوان پر میشه تا به هم وصل بشه...


دومان، سگ قهرمان
Dooman, Iran's rescue dog
سن : هفت سال
شغل : جستجو و نجات انسان‌ها
محل کار : سازمان امداد و نجات هلال احمر (مرکز تبریز)
بهترین دوست و همراه : یاشار شادپور، تربیت‌کننده و مربی

فیسبوک Dooman



۱۳۹۱ بهمن ۳, سه‌شنبه

۱۳۹۱ دی ۳۰, شنبه

قابل توجه زور گیرها!

آقای زور گیر! شمایی که قمه و چاقو برا ترسوندن طرف نشون میدی، سه چهار ساعت دیگه برو خیابون بهشهر پارک هنرمندان با باقی تماشاچی های فهیم و روشنفکر هم شهری به دار کشیده شدن همکارهات را ببین و اگر از فردا یک جایی دو دل شدی گیر افتادی و خواستی به جای زدن طرف از ترس مجازات سنگین تر فرار کنی، یادت باشه در هر صورت آخر کار اینه.
 از فردا صبح چه با اون قمه و چاقو، گردن و قلب طرف رو بشکافی چه برا ترسوندن استفاده کنی، مجازاتت اعدام با
طناب دار میباشد. هیچ فرقی نمیکنه!






من با در نظر گرفتن سخت ترین مجازاتها برای زور گیر ها موافقم. 
اما اینهایی که الان دارن آماده میشن برن پای چوبه دار نه اولین و نه آخرین زور گیر ها هستن، از اینها بد تر هاش آزاد میگردن.